پارسال این موقع ها شایدم قبل تر.آره.بهمن .کربلا بودیم.

یادش بخیر اون موقع ها.نه خبری از مریضی بود ‌نه همه این اتفاقای بد . .تف به ریا.ویلچیر ماتی رو هل میدادم تو حرم.تو کربلا و نجف خود خادما ویلچیرو تحویل میگرفتن و همراه ها پشت سرشون یه زیارت حسابی میکردن و بر میگشتن.ولی کاظمین باید خودم ویلچیرو میرسوندم به ضریح!

قشنگ ساق پای خانوما رو نشونه میگرفتم!به قول مامان نشونه میگرفتم هم انقدر عدل نمیخورد تو پر و پای مردم.

هی عفوا عفوا گویان جیغ مردمو درمیاوردم!

ماتی میگفت فاطمه بذار من پیاده شم!گفتم خاااک  بر سر من شما الان پیاده شی همه منو یه فصل کتک میزنن اینجا.!

به عربی چه فحشایی که نخوردم.یادش بخیر‌.

الان داشتم به این فکر میکردم اگر یکی از اون ناله نفرین ها در محضر امامین درگیر شده باشه .همه این بدبیاریا توجیه خواهد داشت!

.

دلم واااقعااا واسه کاظمین تنگ شده.خیلیییییی دوست داشتنیه.خیلیییییی.بوی مشهد میاد همش.

انقدددد که این دوتا امام ماهن حد نداره.

خدا قسمت هممون کنه.زیارتشونو.

.

خیلی دلم کربلا میخواد.همش یاد خاطره هاش میوفتم.گریه ام با خنده قاطی میشه‌.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها