.آقای مدیر صورت سرخ شده اش را گردشی داد به جانب من و گفت:آقای ابراهیمی!کلاس شما دارد.

جواب دادم:آقای مدیر !همه جا دارد. فرزند احتیاج است.اگر کلاس من دارد؛مدرسه شما فقیر دارد آقای مدیر.و چیزی شرم آور تر از فقر نیست.برای پوشاندن دستهای فقر،دستکش ها گم میشوند.و برای پوشاندن گردن های فقر، شالگردن.

مدرسه شما شاگردهای گرسنه دارد.

کسانی سر کلاس من درس میخوانند که در بیست و چهار ساعت یک وعده غذای بسیار بد میخورند.من این را به دقت میدانم.

.

آنها میگوینداگر یک شب از آسمان ستاره ببارد تمام بیماران شفا می یابند.همه دردها خوب میشود.از زمینهای خشک گیاهان خوب می روید. هر غمگینی شاد و هر گرهی باز میشود.از هر دانه ای که دهقانی بکارد هشتاد دانه میآید.هر کس آرزوئی دارد آرزویش برآورده میشود.هر عاشقی به معشوق می رسد.هر دوستی به دوست.دشمنی از میان میرود و دیگر هیچ پرنده ای آواز بد نمیخواند.بله!آنها میگویند یک شب حتما از آسمان ستاره خواهد بارید.

نادر ابراهیمی.افسانه باران

کتاب خوب!

حال خوب کن.

۴۰ بار بخون و برای بار ۴۱ ام هم لذت ببر.

طاقچه

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها